محل تبلیغات شما

ما هسته ی پنهان تماشاییم



دیروز عصر رفتم گلفروشی و برای اومدن خاله از سفر، گل گرفتم و بعدش هم ساعت هفت و نیم رفتیم خونه خاله و بعد از شام رفتیم فرودگاه و خاله رو اوردیم خونه و یه شب خوب کنار همدیگه داشتیم. امروز که اومدم سرکار، همکارم واحد مالی باز یک هفته مرخصیش رو تمدید کرد و من مجبورم این یک هفته ی کاری رو کارش رو انجام بدم. امروز اداره نسی، صبحانه کاری بوده و عکسش رو توی استوری اینستاش دیدم و خیلی شیک و مجلسی بود و کاش اداره ما هم همکارهامون بهتر بودن حتما یه صبحانه دعوتشون
سلام به شهریور دوست داشتنی خدا رو شکر روزها دارن میگذرن و این روزها و شبها معمولا میرم خونه خاله و تا دیر وقت ما دخترها میشینم به حرف زدن و آشپزی کردن و گاهی هم میریم کافه و رستوران. این هفته همکارم مرخصی هست و من بجاش باید کارهای مالی افیس رو انجام بدم باید هفته بعدش مرخصی بگیرم و کمی استراحت کنم همکارانمون توی افیس به شدت از زیرکار در میرن و روی اعصابم هستن دیگه تصمیم گرفتم بهشون فکر نکنم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه حضرت امام سجاد (ع) اردستان احساس دونی